*عاشق خدا*
سکوت راحت ترین عبادت است(امام علی)

                                                                                                                                     ابن عباس می‌گوید: علی ابن ابی طالب نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و چیزی از آن حضرت درخواست کرد، پیامبر (ص) به او فرمود: یا علی! به حق آن که مرا به پیغمبری فرستاد سوگند که نزد من هیچ از کم و بیش نیست، ولی تو را چیزی می‌آموزم که دوست من جبرئیل برای من آورد و گفت: یا محمد! این هدیه‌ای است از نزد خدای عزوجل که تو را با آن گرامی داشته و به هیچ کس از پیامبران پیشین این هدیه را نداده است و آن جملاتی است که هر دلسوخته و هر مصیبت زده و هر اندوهناک و غمناک و هر کسی که در خطر دزد و آتش سوزی باشد، آن را بخواند و هر بنده‌ای که از پادشاهی بترسد و آن کلمات را بگوید، خداوند برای او وسیله رهایی فراهم می‌سازد و آن نوزده جمله است که چهار جمله آن بر پیشانی اسرافیل نوشته شده و چهار جمله‌اش بر پیشانی میکائیل و چهار جمله آن بر گرداگرد عرش و چهار جمله‌اش بر پیشانی جبرئیل و سه جمله آن در جایی که خدا خواسته، نوشته شده است.



ادامه مطلب ...
دو شنبه 26 / 11 / 1392برچسب:, :: 16:55 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

اگر خدا کفیل رزق است ..............غصه چرا؟

اگر رزق تقسیم شده است.............حرص چرا؟

اگر دنیا فریبنده است............اعتماد به آن چرا؟

اگر بهشت حق است............تظاهر به ایمان چرا؟

اگر جهنم حق است..............این همه ناحق چرا؟

اگر حساب حق است............جمع مال حرام چرا؟

اگر قبر حق است..........ساختمان های مجلل چرا؟

اگر قیامت حق است.............خیانت به مردم چرا؟

اگر دشمن انسان شیطان است......پیروی از او چرا؟

سه شنبه 8 / 10 / 1392برچسب:, :: 11:8 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

                                                     پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهستهگفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد...



ادامه مطلب ...
جمعه 27 / 9 / 1392برچسب:, :: 15:39 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

رسول اکرم درود و رحمت خداوند بر او، فرمودند: زمانی که شما براى وضو گرفتن بر می خیزید، گناهانتان از جوارح فرو ‏ریزد، وقتى روى به قلب خود متوجه خدا ‏شوید، مانند روزى است که متولد شده اید پاک و مطهر، و اگر بین دو نماز سهوی از شما سرزند، نماز بعدى پاکتان کند، نمازهاى پنجگانه براى امت من حکم نهر جارى را دارد که در خانه واقع باشد، چگونه است وضع کسى که بدنش آلودگى داشته باشد و خود را روزى پنج نوبت در آب شوید؟! این نعمت از رحمت و بخشایش پروردگار توست

جمعه 27 / 9 / 1392برچسب:, :: 15:18 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

روزی حضرت موسی (ع)روبه درگاه ملکوتی خداوند کرد واز درگاهش درخواست نمود بارالها می خواهمبدترین بندهات را ببینم ندا آمد که صبح زود به در ورودی شهر برو اولین کسی که از شهر خارج شد او بدترین بنده ی من است . حضرت موسی صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت ، پدری با فرزندش اولین کسانی بودندکه از در شهر خارج شدند. حضرت موسی گفت:



ادامه مطلب ...
سه شنبه 9 / 4 / 1392برچسب:, :: 23:12 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

پیر مرد تهی دست ، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد . از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود:



ادامه مطلب ...

داستان زیبا,داستانهای آموزنده

 

روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا میکرد، آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند و او را بدینگونه سیر نمایند...

 



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 6 / 4 / 1392برچسب:, :: 22:53 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

خدا گوید:

تو ای زیبا تر از خورشید زیبایم...

تو ای والاترین مهمان دنیایم...

          یک قدم باتو

تمام گام های مانده اش بامن...

چهار شنبه 23 / 11 / 1391برچسب:, :: 23:55 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی


 

مبلغ اسلامی بود . در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار.

تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد .
می گفت :



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 23 / 11 / 1391برچسب:, :: 23:38 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی
 

کودکي که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسيد: «مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد؛ اما من به اين کوچکي و بدون هيچ کمکي چگونه مي توانم براي زندگي به آن جا بروم؟»



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 23 / 11 / 1391برچسب:, :: 22:53 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

ای فرزند آدم!

ملائکه من شب و روز مواظب تو هستند، آنچه را می گویی و انجام می دهی، کم یا زیاد، همه را می نویسند. آسمان بر آنچه از تو دیده شهادت می دهد و زمین بر آنچه روی آن انجام داده ای گواهی می دهد. خورشید و ماه و ستارگان بر آنچه می گویی و عمل می کنی شهادت خواهند داد. خود نیز بر قلب و اعمال مخفی تو آگاهم پس از خودت غافل مباش!

منبع : آداب الطلاب

 

چهار شنبه 23 / 11 / 1391برچسب:, :: 22:45 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

 ای فرزند آدم من غنی و بی نیاز هستم، تو هم به دستورات من

 

 اطاعت کن تا فقیر نشوی. ای فرزند آدم من زنده ای هستم که

 نمیمیرم، تو هم به من اطاعت کن تا تو را هم زنده جاودانه بکنم.

 من به هرچیزی بگویم باش موجود می شود، تو هم به من اطاعت

 کن تا اراده ات مثل اراده من باشد

 منبع : کلیات حدیث قدسی / شیخ محمد حسین حر عاملی

حکايت است پادشاهي ازوزيرش كه آدم خداپرستي بودپرسيد:بگو خداوندي که تو مي پرستي چه مي خورد،چه مي پوشد،و چه کار مي کندپس اگر تا فردا جوابم نگويي عزل مي گردي!!!
وزيرسر درگريبان به خانه رفت ...
وي راغلامي بود که وقتي اورا در اين حال ديدپرسيدکه او راچه شده؟
و او حکايت را آنچنان كه بر او رفته بود بازگو کرد.
غلام خنديدوگفت: اي وزيرعزيز اين سوال که جوابي آسان دارد.
 
وزيزباتعجب گفت:يعني تو آن ميداني؟پس برايم بازگو؛اول آنکه خدا چه ميخورد؟



ادامه مطلب ...
جمعه 4 / 11 / 1391برچسب:, :: 17:38 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

خدای مهربان...خواندمت پاسخم دادی،به تو تکیه کردم نجاتم دادی،به توپناه آوردم کفایتم کردی،خدای من! چگونه نا امید باشم درحالی که تو امیدمنی؟؟؟                               (فرازی ازدعای عرفه)

شنبه 2 / 8 / 1391برچسب:, :: 15:49 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

              درویشی تهیدست از كنار باغ كریم خان زند عبور می‌كرد.

چشمش به شاه افتاد با دست اشاره‌ای به او کرد.

كریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ اوردند.

كریم خان گفت: این اشاره‌های تو برای چه بود؟

درویش گفت: نام من كریم است و نام تو هم كریم و خدا هم كریم. آن كریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 29 / 7 / 1391برچسب:, :: 16:39 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

                                                           آرتور آش تنیس باز برجسته سیاهپوست آمریکایی بود.او در ریچموند ایالت ویرجینیا به دنیا آمد.او در دوران بازی خود سه بار عنوان قهرمانی مسابقات بزرگ جهانی تنیس را از آن خود کرد.آرتور قهرمان افسانه ای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت با تزریق خون آلوده به بیماری ایدز مبتلا شد.



ادامه مطلب ...

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :
بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد،بالاخره
پیرمردی باریش سفید ازجا برخواست و گفت:آری من مسلمانم



ادامه مطلب ...

 

 از خدا پرسيدم:

خدايا چطور مي توان بهتر زندگي کرد؟

خدا جوب داد:

گذشته ات را بدون هيچ تاسفي بپذير

با اعتماد زمان حالت را بگذران

و بدون ترس براي آينده آماده شو

ايمان را نگهدار

و ترس را به گوشه اي انداز

شک هايت را باور نکن

و هيچگاه به باورهايت شک نکن

زندگي شگفت انگيز است.

سه شنبه 16 / 7 / 1391برچسب:, :: 21:27 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

یک شنبه 14 / 7 / 1391برچسب:, :: 1:55 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

                                        خداوندا از کارشان نگذر ....

 آنان که کثیف ترین انسان هایند و ما مسلمانان را به تمسخر میگیرند...

آنان که قرآن آتش میزنند به بهانه ی آزادی و باحجابان را محروم میکنند از تحصیل...

آنان که زندگی مادر شان را فیلم می کنند و آن را نسبت می دهند به پاک ترین مخلوق خدا...

خدایا تو هم از سر مهربانی بگذری من نخواهم گذشت!!!!

پنج شنبه 13 / 7 / 1391برچسب:, :: 15:41 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی
                                  پشتش سنگين بود و جاده‌هاي دنيا طولاني. مي دانست كه هميشه جز اندكي از بسيار را نخواهد رفت. آهسته آهسته مي ‌خزيد، دشوار و كُند؛ و دورها هميشه دور بودند. سنگ پشت تقديرش را دوست نمي ‌داشت و آن را چون اجباري بر دوش مي كشيد. پرنده اي در آسمان پر زد، سبك بال... ؛ سنگ پشت رو به خدا كرد و گفت: اين عدل نيست، اين عدالت نيست.


ادامه مطلب ...
پنج شنبه 13 / 7 / 1391برچسب:, :: 15:30 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت .

ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان ، یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد . پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد .
مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است . به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند ....

 



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 13 / 7 / 1391برچسب:, :: 15:6 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

                                                                                                                                                                    یک پژوهشگر هلندی غیرمسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسیده بود که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و نیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌کند.



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 23 / 5 / 1391برچسب:, :: 18:17 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

[تصویر: ali.gif]

سه شنبه 22 / 5 / 1391برچسب:, :: 17:38 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

كودك كه بودم وقتی زمين ميخوردم دستهای زيادی برای ياری كردنم به سويم دراز ميشد،اكنون در جوانی دستهای زيادی برای زمين خوردن من تلاش ميكنند،خداوندا بنده ات خسته است ياری اش كن...

جمعه 11 / 5 / 1391برچسب:, :: 23:37 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی
حضرت آدم(ع)به خداعرض کرد: خداوندا،شیطان را به من مسلط ساختی و مثل جریان خون دررگها (که درمن جریان دارد)،اوراهم قادرکردی که به بدن من داخل شود.

خداوندفرمود:


ادامه مطلب ...
جمعه 11 / 5 / 1391برچسب:, :: 23:25 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

                    سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرده ام و نه با تو دشمنی کرده ام. (ضحی 1-2)

افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم ؛ او را ، که مرا به سخره گرفتی. (یس 30)

و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی. (انعام 4)



ادامه مطلب ...
جمعه 11 / 5 / 1391برچسب:, :: 18:17 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

ذوالنون مصری روزی کنار رودنیل نشسته بود دیدعقربی به سرعت به

 طرف رود نیل میرود.با خود گفت:معلوم میشود این عقرب ماءموریت

 فوق العاده ای دارد.



ادامه مطلب ...
جمعه 11 / 5 / 1391برچسب:, :: 18:6 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

خدایادلم(ازشهودتو)درحجاب است ونفسم الوده به عیبها وعقلم مغلوب به هوای نفس است وطاعتم اندک ومعصیتم بسیاراست وزبانم به گناه خودمعترف است اینک چه توانم کرد ای پنهان کننده عیب ها                    وای برطرف کننده حزن واندوه ها:ازگناهانم تمام درگذرای خدای بخشنده بخشنده بخشنده به حق رحمتت ای مهربان ترین مهربانان عالم...

جمعه 11 / 5 / 1391برچسب:, :: 17:15 ::  نويسنده : حــــامـــــد هدایتی

خدای من تو چقدر خوبی وقتی اراده میکنیم که بیشتر بشناسیمت راه رو روشن میکنی تا ببینیم و تو چاله چوله نیوفتیم

دیشب از استادی شنیدم:



ادامه مطلب ...

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید . نظر يادتون نره دوست های گلم ، خوشحال ميشم اگه لطف كنين و برام نظر بذارين .
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان *عاشق خدا*و آدرس sookoot110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.